رسانه

اوپنهایمر، حقیقت در مقابل داستان: فیلم چه چیزهایی را درست و چه چیزهایی را اشتباه روایت می‌کند؟

فیلم اوپنهایمر
فیلم اوپنهایمر (Oppenheimer) به کارگردانی کریستوفر نولان و بر اساس کتابی با عنوان «پرومته آمریکایی، پیروزی و تراژدی جی رابرت اوپنهایمر» نوشته «کای برد و مارتین جی. شروین» ساخته شده است و زندگی و فعالیت‌های جی. رابرت اوپنهایمر، فیزیکدان نظری آمریکایی را به تصویر می کشد، کسی که در سال 1940م پروژه منهتن را در آزمایشگاه ملی لوس آلاموس مدیریت کرده و نهایتاً موفق به تولید اولین بمب اتمی شد و بخاطر همین نیز به «پدر بمب اتمی» معروف شد.
فیلم با استقبال بسیار خوب منتقدان و مخاطبان روبرو شده است و در زمینه کارگردانی، بازیگری، تولید، موسیقی و همچنین دقت نظر تاریخی ستوده شده است. فیلم بخاطر موفقیت‌هایی که داشت، توانست برنده 11 جایزه اسکار شود.
اما سوالی که ممکن است برای مخاطب پیش بیاید این است که آیا فیلم به طور کامل با حقایق تاریخی نیز خوانی دارد؟ آیا نولان صرفاً برای ساختن یک داستان جذاب و هیجان‌انگیز، روی برخی از واقعیت‌های تاریخی سرپوش گذاشته است؟ و اینکه آیا شخصیت‌ها و رویدادهای فیلم با آنچه در کتاب‌ها و منابع تاریخی نوشته شده‌اند مطابقت دارند؟
در این مقاله، به بررسی برخی از صحنه‌ها و جزئیات فیلم پرداخته‌ایم و آن‌ها را با حقایق تاریخی مقایسه کرده‌ایم. البته لازم به ذکر است که این مقاله حاوی بسیاری از اسپویلر‌های فیلم است و ممکن است داستان فیلم را لو دهد. پس اگر هنوز فیلم را ندیده‌اید، بهتر است ابتدا آن را تماشا کنید و بعد به این مقاله برگردید.
با این حال، اگر فیلم را دیده‌اید و می‌خواهید بدانید که چه چیزهایی در فیلم درست و چه چیزهایی اشتباه روایت شده‌اند، با ما همراه باشید.
بمب اتمی

بمب اتمی

اوپنهایمر و کاترین: یک عشق پرفراز و نشیب
نقش کاترین «کیتی» اوپنهایمر، همسر جی. رابرت اوپنهایمر در فیلم توسط امیلی بلانت بازی شده است. در فیلم، رابطه عاشقانه و پیچیده‌ای بین آن‌ها نمایش داده شده است که در طول زندگی‌شان با بحران‌ها و مشکلات زیادی روبرو شده‌اند.
اما آیا این رابطه در حقیقت هم به همین شکل بود؟ بله، به نظر می‌رسد که فیلم نسبتاً با واقعیت هم‌خوانی دارد. کاترین و اوپنهایمر در سال ۱۹۳۶ با هم آشنا شدند و در سال ۱۹۴۰ ازدواج کردند. کاترین یک دانشجوی فارغ‌التحصیل فیزیک بود که علاقه زیادی به سیاست و فعالیت‌های چپ‌گرایانه داشت. او همچنین مبتلا به بیماری افسردگی بود و در مقطعی نیز به فکر خودکشی بوده است.
فیلم نشان می‌دهد که اوپنهایمر در طول جنگ جهانی دوم، به دلایل مختلف، با کاترین فاصله گرفته و به ندرت با او تماس می‌گیرد. این در حالی بود که کاترین در خانه با دو فرزند خود مشغول بود و به شدت احساس تنهایی می‌کرد.
فیلم همچنین صحنه‌ای را نشان می‌دهد که در آن اوپنهایمر پس از آزمایش موفقیت‌آمیز بمب اتمی در سال ۱۹۴۵، با کاترین تماس می‌گیرد و به او می‌گوید که «آنچه رخ داده، یک اتفاق خوب است». در واقع این صحنه براساس گفتگوی واقعی بین آن‌ها ساخته شده است.
پس از جنگ نیز رابطه آن‌ها همچنان با مشکلاتی همراه بود. اوپنهایمر به چندین زن دیگر علاقه‌مند شد و کاترین نیز به مصرف الکل روی آورد. اما آن‌ها هرگز از هم جدا نشدند و تا زمان مرگ اوپنهایمر در سال ۱۹۶۷ در کنار همدیگر زندگی کردند.
Oppenheimer

Oppenheimer

اوپنهایمر و گرووز: رقابتی پرتنش
لزلی گرووز (Leslie Groves)، یک ژنرال ارتش آمریکا است که نقش او را در فیلم مت دیمون بازی می‌کند. او مسئول پروژه منهتن بود، یعنی پروژه‌ای که هدف آن ساخت بمب اتمی برای مقابله با آلمان نازی و ژاپن بود. اوپنهایمر نیز رئیس بخش علمی پروژه منهتن بود و مسئول طراحی و تست بمب اتمی بود.
آنطور که در فیلم نشان داده می‌شود، گرووز و اوپنهایمر در طول پروژه منهتن، با عقاید همدیگر مخالفت‌هایی داشته و به نوعی در رقابت هم هستند. گرووز به عنوان یک نظامی سخت‌گیر، به اوپنهایمر به عنوان یک دانشمند آکادمیک و چپ‌گرا بدبین بود. او همچنین به فعالیت‌های سیاسی و عاشقانه اوپنهایمر در قبل از جنگ نیز مشکوک بود و این تصور را داشت که او ممکن است جاسوس باشد.
اما آیا این رقابت در حقیقت هم وجود داشت؟ بله، به نظر می‌رسد که فیلم در این زمینه نسبتاً صادقانه عمل کرده است. گرووز و اوپنهایمر در ابتدا با هم کار کردند، اما به مرور زمان، با هم درگیر شدند. گرووز به‌خصوص از سبک رهبری و مدیریت اوپنهایمر در پروژه ناراضی بود و معتقد بود که او باید بیشتر به نظامیان گوش کند.
در بخش دیگری از فیلم نیز شاهد صحنه‌ای هستیم که در آن گرووز پس از آزمایش موفق بمب اتمی در سال ۱۹۴۵، به اوپنهایمر تبریک می‌گوید و مدال آزادی رئیس‌جمهور را به او می‌دهد. این صحنه نیز براساس حقایق تاریخی است.
پس از جنگ نیز، گرووز و اوپنهایمر هر دو در پروژه “بمب هیدروژنی” مشارکت داشتند، اما باز هم مخالف عقاید یکدیگر بودند. گرووز به عنوان یک نظامی، از عملیات ساخت بمب هیدروژنی قدرتمندتر از بمب اتمی حمایت می‌کرد، اما اوپنهایمر به عنوان یک دانشمند، طرف‌دار کنترل تسلیحات هسته‌ای و جلوگیری از بروز هر گونه جنگ هسته‌ای دیگر بود.
اوپنهایمر و اشتراوس: یک دشمنی خطرناک
لوی اشتراوس (Levi Strauss)، یک کارآفرین و سیاستمدار آمریکایی است و نقش او در فیلم توسط رابرت داونی جونیور بازی شده است. او رئیس کمیسیون انرژی اتمی آمریکا بود، یعنی سازمانی که مسئول نظارت بر تحقیق و تولیدات هسته‌ای بود. اوپنهایمر نیز یکی از اعضاء کمیته مشاورین علمی این کمیسیون بود و نقش مهمی در تصمیم‌گیری‌های مربوط به تسلیحات هسته‌ای داشت.
آنطور که در فیلم نمایش داده می شود رابطه اوپنهایمر با استراوس نیز در طول جنگ سرد، مشابه رابطه‌ی او با گرووز بوده و به نوعی این دو با همدیگر دشمنی دارند. استراوس به عنوان یک ضد کمونیست سخت‌گیر، به اوپنهایمر به عنوان یک چپ‌گرای سابق که متعلق به گروه‌های رادیکال بوده است بدبین بود. او همچنین به فعالیت‌های قبلی و حال حاضر اوپنهایمر نیز مشکوک بوده و مثل گرووز معتقد بود که او ممکن است جاسوس باشد.
اما آیا این دشمنی در حقیقت هم وجود داشت؟ بله، به نظر می‌رسد که فیلم در این زمینه نیز نسبتاً صادقانه عمل کرده است. استراوس و اوپنهایمر در سال ۱۹۴۹ با هم مشاجراتی داشتند. زمانی که استراوس رئیس کمیسیون انرژی اتمی شد، استراوس از اوپنهایمر به عنوان کسی که خائن و یک تهدید برای امنیت ملی محسوب می‌شود، متنفر بود و سعی می‌کرد او را از مشارکت در پروژه‌های هسته‌ای کنار بگذارد. متقابلاً اوپنهایمر نیز به نوبه خود، از استراوس به عنوان یک سیاستمدار بی‌صلاحیت و طرفدار جنگ، نفرت داشت و سعی می‌کرد جلوی تولید بمب هیدروژنی را بگیرد.
در فیلم نشان می‌دهد که استراوس با استفاده از شواهدی محرمانه و با تکیه بر برخی شایعات، یک دادگاه علنی برای اوپنهایمر تشکیل داده و او را متهم به جاسوسی برای شوروی و همکاری با کمونیست‌ها می‌کند. فیلم همچنین نشان می‌دهد که استراوس با تأثیرگذاری بر رئیس‌جمهور آیزنهاور، مانع دریافت جایزه نوبل فیزیک برای اوپنهایمر شد.
فیلم اوپنهایمر

فیلم اوپنهایمر

در انتها باید خاطرنشان کرد که بخش‌های زیادی از فیلم، براساس حقایق تاریخی هستند، اما بعضی جزئیات نیز نادرست بوده و از تخصص فانتزی‌سازی نولان در فیلم‌هایش متاثر بوده است. برای مثال، فیلم نشان می‌دهد که استراوس در سال ۱۹۵۴، زمان دادگاه اوپنهایمر، به سرطان مبتلا است و در حال مرگ است، در حالی که در واقع او تا سال ۱۹۶۹ زنده بود و به سبب عفونت پوستی مُرد. همچنین فیلم نشان می‌دهد که اوپنهایمر در سال ۱۹۶۳، تاز زمان درگذشت خود، با همسرش کاتینگ پاتروسکی زندگی مي‌کرد، در حالي كه در واقع آن‌ها در سال ۱۹۵۸ طلاق گرفته بودند و اوپنهایمر با دختر دانشجويش توني فرويبل زندگی می‌کرد.
فيلم همچنين به رابطه عاطفي اوپنهایمر با جین تاتلك، يك كمونيست كانادائي كه برای شوروي جاسوسي مي‌كرد، پرداخت است. فيلم نشان مي‌دهد كه استراوس با استفاده از نامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي عاشقانه اوپنهایمر و تاتلك، او را به جاسوسي متهم مي‌كند و تاتلك را به قتل مي‌رساند. در حالي كه در واقع اوپنهایمر و تاتلك در سال ۱۹۳۹ از هم جدا شدند و تاتلك در سال ۱۹۵۰ به دليل سرطان معده درگذشت. استراوس همچنين از نامه‌هاي عاشقانه آن‌ها براي متهم كردن اوپنهایمر استفاده نكرد، بلكه از شواهدي كه نشان مي‌داد اوپنهایمر با برخي از دوستان كمونیست خود، مانند هاكيم چِی و رابرت اُپِنشِیمِر (برادرش) در ارتباط بود، استفاده كرد.
به طور كلي، فيلم به خوبي به این موضوع می‌پردازد كه چگونه استراوس و اوپنهایمر به دليل اختلافات سياسي و فردي با هم رقابت مي‌كردند و چگونه اوپنهایمر به عنوان يك قهرمان ملي، به يك خائن تبديل شد. فيلم همچنين به زندگي شخصي و عاطفي اوپنهایمر پرداخته و نشان می‌دهد كه چگونه او با گذشته خود، با خانواده خود و با عشق خود دست و پنجه نرم می‌کرد. فيلم با صحنه‌ای پایان می‌یابد که نشان می دهد اوپنهایمر در لحظات آخر عمر خود، با روح تاتلك صحبت می کند و از او عذرخواهی می کند.

منبع: www.businessinsider.com

بازگشت به لیست

دیدگاهتان را بنویسید